به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در ادامه سلسله مطالب تورق عاشورایی که به معرفی و مرور کتاب های چاپ شده در زمینه قیام امام حسین(ع) می پردازد، به یک کتاب تحلیلی در این زمینه می پردازیم. این اثر با نام «پیشینه عاشورا» با عنوان فرعی «از خون محراب تا محراب خون» نوشته محمد اسدی نویسنده عرب است که توسط حجت الله جودکی مترجم کشورمان به فارسی برگردانده شده است.
چاپ اول کتاب «پیشینه عاشورا» در سال ۷۹ با شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۴ هزار ریال توسط موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان منتشر شد و ابتدای آن، مقدمه های مولف و مترجم را در بر می گیرد. این کتاب بیشتر یک متن تحلیلی است تا صرفا روایت تاریخی و بیان اتفاقات رخ داده در سال ۶۱ هجری و پیشتر از آن. در خلال مباحث این اثر، موضع مسلمانان عراق و حجاز برابر حادثه عاشورا ریشه یابی شده و علت گزینش شهر کوفه توسط امام حسین(ع)، همچنین چرایی و چگونگی ناپایداری و عهدشکنی کوفیان و جنبش های قومی مخالف حکومت اموی مورد بررسی قرار گرفته است.
کتاب ۸ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از: تحولات اجتماعی و سیاسی در کوفه، تحولات اجتماعی و سیاسی در بصره (۴۱ _ ۵۰ هجری)، کوفه و بصره (۵۰ _۶۰ هجری)، مدینه منوره و مکه مکرمه ( ۴۱ _ ۶۱ هجری)، اوضاع اجتماعی و سیاسی در عراق و حجاز (۶۰ _ ۶۱ هجری)، تحول وارونه، کوفه.... انتخاب بدون رقیب، موافقان و مخالفان.
بخشی از این کتاب را که مربوط به حضور امام حسین (ع) در مکه است، می خوانیم:
***
حسین (ع) در مکه
امام حسین(ع) روز سوم شعبان سال ۶۰ هجری وارد مکه شد. به دلیل آمدن حاجیان برای عمره و حج تمتع این شهر بسیار شلوغ بود. دیگر اینکه مکه محل دیدار مردم کلیه شهرهای اسلامی بود. امام بعد از ابن زبیر به مکه آمد. اگرچه فاصله چندانی بین آمدن آن دو نبود. از همان ابتدا که امام قدم به حرم شریف گذاشت مردم از ابن زبیر بریده و به گرد امام جمع شدند. « و ابن زبیر را رها کردند و حال آنکه پیش از آمدن امام حسین(ع) پیش او آمدوشد داشتند، این موضوع بر عبدالله بن زبیر ناخوش آمد و دانست که تا امام حسین در مکه باشد مردم پیش او نخواهند آمد و ناچار صبح و عصر نزد امام حسین می آمد.»
اما موضوع گفتگوهایی که میان امام حسین(ع) و این گروههایی که گرد او جمع می شدند چه بود؟ حضور هیات ها آنقدر زیاد بود که ابن زبیر با وجود امام حسین(ع) خود را عاطل و باطل دید. منابع تاریخی مشروح این گفتگوها را نقل نکرده اند، اما این گفتگوها متنوع بوده است. صحبت از سنت رسول (ص) و امام حسین(ع) که ادامه طبیعی آن است، سخن از احکام عمره، حج، سیاست، حکومت، بیعت، عدم بیعت و علل آن، شاید محور این گفتگوها را مساله عدم بیعت تشکیل می داده است.
از محتوای این روایات درمی یابیم که امام حسین(ع) در مکه یک قطب بندی اجتماعی به وجود آورد که مورخان بر این نکته اتفاق نظر دارند. به گونه ای که این قطب بندی موجب شد ابن زبیر که خود را شایسته خلافت می دید هر صبح و شب به مجلس امام حسین(ع) بیاید. با وجود موقعیت فوق این سوال پیش می آید: چرا امام حسین(ع) از مکه حرکت کرد؟ چرا امام برای اعلان مقابله با حکومت و سپس تسلط بر مکه و آنگاه ادامه حرکت سیاسی به سوی بقیه شهرهای اسلامی گامهای عملی بر نداشت؟
جواب این سوال را می توان در زمانی که امام حسین(ع) از مکه به سمت عراق بیرون آمد از خلال سخنان ایشان دریافت:
« به خدا اگر یک وجب بیرون از مسجد کشته شوم، بهتر از آن می خواهم که یک وجب داخل آن کشته شوم. به خدا اگر در سوراخ یکی از خزندگان باشم، بیرونم می کشند تا کار خودشان را انجام دهند. به خدا به من تعدی می کنند چنانکه یهودان به روز شنبه تعدی کردند.»
***
در ادامه همچنین، بخشی از این کتاب را که مربوط به دعوت مردم کوفه از امام حسین(ع) و تحقیق آن حضرت درباره صحت و سقم این دعوت است، مرور می کنیم. با مطالعه این بخش و تدبر در آن می توان متوجه شد که امام حسین(ع) با اندیشه و تحقیق و تفحص این کار را انجام داده و ریشه های قیام خود را پایه گذاری کرده است:
***
نامه امام حسین(ع)
با وجود انبوه نامه ها، امام حسین(ع) آشکارا به نوعی از پاسخ فوری به آن دعوتها خودداری کرد. زیرا امام شرایط را بهتر درک می کرد. شاید می خواست به این طریق اطلاعات جزئی بیشتری از اوضاع کوفه به دست آورد. این مساله از سیاق نامه ای که او همراه سفیرش مسلم بن عقیل (رض) برای کوفیان ارسال کرد آشکار می گردد: «بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین بن علی به جمع مومنان و مسلمانان. اما بعد: هانی و سعید با نامه های شما پیش من آمدند. همه آنچه را که حکایت کرده بودید و گفته بودید، دانستم. گفته بیشترتان این بود که امام نداریم. بیا، شاید به سبب تو خدا ما را بر حق و هدایت همدل کند. اینک برادر و پسرعمو و معتمد و اهل خاندانم را سوی شما فرستادم. به او گفتم از حال و کار و رای شما به من بنویسد. اگر نوشت که رای جماعت و اهل فضیلت و خرد چنانست که فرستادگانتان به من گفته اند و در نامه هایتان خوانده ام به زودی پیش شما می آیم ان شاءالله. به جان خودم که امام جز آن نیست که به کتاب عمل کند و انصاف گیرد و مجری حق باشد و خویشتن را خاص خدا کند. والسلام.»
این نامه در واقع وعده آمدن امام است مشروط بر اینکه شرایط آنجا با آنچه که در نامه ها نوشته اند، مطابق باشد.
آیا منبع این انتظار، شک امام (ع) در صادقانه بودن دعوتهایی است که از طریق نامه به دستش رسیده است. آیا این شک ناشی از تجربه های تاریخی امام حسین(ع) درباره مواضع کوفیان در برابر پدر و برادرش می باشد؟ یا آنکه بیانگر اصرار امام و اتمام حجت با آنان جهت پایبندی به وعده هایی است که جهت یاری جنبش او نموده اند؟
ایشان در نامه به کوفیان عناصر اصلی یک جنبش پیروز مردمی را برشمرد. این عناصر عبارتند از: ۱- جماعت _ آنان که توده مردم اند. ۲- اهل فضیلت و خرد که افرادی برگزیده و بیدار هستند. ۳- اجماع، وحدت، توافق.
بر این باوریم که امام حسین(ع) هیچ شکی در دوستی و وعده های صادقانه اهل فضیلت و خرد نداشت. زیرا آنان یاران پدرش در صفین، جمل و نهروان و یاران برادش امام حسن(ع) بودند. علاوه بر این آنان قبل از این تاریخ به او نامه می نوشتند یا در قالب هیاتهایی که از عراق می آمد با او دیدار می کردند. البته اگر شکی هم داشت به مردمی بود که برایش نامه نوشته بودند. به ویژه که امام حسین(ع) برخی از آنان را می شناخت که دوست کارگزاران حکومت و همکار آنان طی بیست سال گذشته بوده اند. امام حسین(ع) بر مساله اتفاق نظر تاکید می کرد، زیرا این نظر جمعی حتما در هدایت کوششهای مردم برای موفقیت رسالتهای انقلاب یا مقابله با تحولات ناشی از آن، سهیم است. اما در برابر این تحول بزرگ توصیه های امام حسین(ع) به سفیرش چه بود؟ منابع تاریخی می گویند: «سپس حسین(ع) مسلم بن عقیل را خواست... و به او دستور داد از خدا ترسان باشد و کار خویش را نهان دارد و دقیق باشد. اگر مردم را فراهم و هم پیمان دید، زودتر به او خبر دهد.»
وحدت نظر، صداقت در عهد و پیمان دو سنگ بنای مهم تشکیل عناصر درونی برای پیروزی یک انقلاب است. وقتی نامه مسلم بن عقیل مبنی بر اینکه به سوی کوفه شتاب کن به دست امام حسین(ع) رسید. امام دریافت که نامه های کوفیان صادقانه بوده و به سوی کوفه حرکت کرد.
نظر شما